تو این مقدمه ای که شهرنوش پارسی پور بر خاطرات خودش نوشته به نکتهء جالبی اشاره کرده ,اینکه هر انقلابی میتونه انگیزه های مختلفی داشته باشه یکدسته اش بخاطر آزادی خود و مملکت از یوغ استبداد , دستهء دیگر میتونه بخاطر شرایط اجتماعی فرد انقلابی مثل فقر و تبعیض باشه و دسته ای هم میتونه بخاطر عقده های درونی انقلابی باشه.خیلی باحاله ها تو انقلاب کردی, تلاش کردی دنیا رو عوض کنی اما در حقیقت همهء اینکار ها رو بخاطر عقده های درونی خودت کردی فقط و فقط برای اینکه به امیال و نیازهای درونی خودت پاسخ داده باشی
نمیدونم شاید چنین برخوردی کمی بیرحمانه باشه. احتمالا بخاطر اینه که به نظرم انقلاب طغیان احساسی احمقانه ایه که به سر کار اومدن تندروها منجر میشه. که اگه بخوایم از منظر تئوری بالا به این عقیدهء من نگاه کنیم علتش این خواهد بود که من همیشه از دستگیری و مردن برای کسائی که در نهایت واسم تره هم خرد نخواهند کرد می ترسیدم و چنین توجیهاتی رو برای خودم تراشیدم!
۵ نظر:
az sexi zadi be siasi bad migan ina ba ham rabetie nadaran
ajab
adatmikonim
khoob kardi tarashidii:D
raftam tu fekr...
Enghelab Menghelabo vel kon ...vali manam tah rish doost daram :D
ارسال یک نظر