در یک غروب دلباز و خوش منظره چهار نفر با هم وارد یک پارکینگ پر دار و درخت می شوند.کار شماها نیست که از قیافه شون بفهمید که کدومشون چکاره اس اما خیالی هم نیست چون بالاخره دیر یا زود هر کسی دست خودشو رو میکنه.
اولی: میگم ممد انگار هیچ ماشین دیگه ای تو پارکینگ نمونده ها, جز ماشین منو تو.( اشاره ای به زانتیای خودش میکنه)
دومی:آره انگار همینجوریاس.( نگاهی به ماکسیمای خودش میندازه)
سومی:(با خنده) نه بابا رخش هم که تو پارکینگ هست دیگه!(به پیکان چهارمی که اون سر پارکینگ پارک شده اشاره میکنه)
چهارمی هم که انگاره پیچ و مهره های مغزش چفت و بست درستی نداشته باشه با مشاهدهء این سیستمها فقط می خنده.....
۱۱ نظر:
eteraf mikonam ke khengam :D
نكنه پيكان مال تو بود؟
nemifahmam
manana amo mazux! :\
راستش هدف را نفهمیدم از نوشتن این پست!
متن سنگین بید
vase khodet boode ohum?
Midooni man arezoo daram 1 doone az in 4omi ha dashte basham ? :D
man nafahmidam chi be chi budo yani chi masalan hala ...
tafrihate salemetuno bohoram
پمپ آب این رخشت رو درست کردی عمو؟
یا بازم باید...؟
ارسال یک نظر