واسه صادق هدایت داش آکل هم یه آدم روانپریش فاقد اعتماد به نفس بود مثل بقیهء شخصیتهای قصه هاش اما این شخصیت در دستان دیگرانی که انگار باید حتما و هر جوری که هست یه اقتباس از هدایت تو پرونده شون پیدا میشد تبدیل شد به اسطورهء گذشت و مردانگی.حالا نمیخوام اینا رو بکوبم یا هدایت رو بالا ببرم اما در هر صورت بعید میدونم که این اقتباسها با اون چیزی که نویسنده در ذهنش داشته نسبت زیادی داشته باشه
البته کلا به نظرم این قصه جزء کارهای موفق هدایت نیست اما خب یه چیزی توش هست که نمونهء بسیار عالیترش رو میشه در لولیتای ناباکف مشاهده کرد.چنین عشق بیمار گونه ای بطرز عالی ای میتونه نماد عشق واقعی باشه چون تحت هیج شرایطی احتمال محقق شدن و در نتیجه دستمالی و نابود شدنش وجود نداره
۵ نظر:
man kollanasho dos daram
kamelan movafegham!
adat mikonim
rastt migooyiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiihaaa:D;)
up
khob bale injoore
oosoolan har chizi ke eshgh o asheghi bashe bimargoonast ... harchiam bimar goone bashe ghahreman parvare ... harchiam ke tosh ghahreman dashte bashe ma donbale ma tahtesh mioftim ... endless loop !
ارسال یک نظر