پنجشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۷

آن خليج فكسني زوار در رفتهء خجالت آور

بلندترين برج جهان, بازيهاي آسيائي, مسابقات فرمول يك ,مسابقات بين المللي تنيس ,ايجاد شعبهء موزه لوور, ساخت ورزشگاه براي باشگاه آرسنال , ايجاد شركتهاي بين اللملي و معتبر هوائي, جذب سالانه ميليونها توريست و ميليونها دلار سرمايه و .... بازم بگم؟ اينا همه كارهائيه كه همون اعراب حاشيهء خليج فارس براي خودشون و اين خليج انجام دادن اونوقت ما چيكار كرديم؟ 4 تا نقشه قراضه و ادعاهاي حال بهم زن.صدا هم از جائي نيست كه در نياد امروز گوگل ديروز نشنال جئوگرافيك فردا هم موزهء لورر! ما چيكار كرديم بمبهاي كسشعر و پتيشن امضا كردن.جالبه ملتي كه واسه انتخابات مملكت خودشون حتي در حد يه پتيشن هم ارزش قائل نيستن زرت و زرت بيانيه امضا ميكنن!
به هر صورت مدتهاست كه همه اين خليج رو صرفا خليج صدا مي كنن پس زيادم لازم نيست به آب و آتش بزنيد.اما سينه چاكان و عاشقان اين نام بهتره بدونن كه اين قضيه هم از بركات همون انقلابي كه خودمون كرديم و الا اونموقع كه شاه تو كيش قمار خونه هاي آنچناني راه انداخته بود كل سواحل جنوبي بيابانهاي لم يزرعي بيش نبود

پنجشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۷

سازگاري

آرايشگاه نيست ,سلمونيه.تند و تند كلشونو به ثمن بخس ميزننو يا علي. اگه دير يعني دم نهار هم بياي مي پيچونن كه ديگه نميرسيم. يكيشون با ادبه و از اونائي كه دير ميان با خوشروئي عذر ميخواد اما اون يكي با كسي تعارف نداره, مرده محترم و با ادب مياد كه اومدم نوبت بگيرم برا پسرم كه يه ربع ديگه تعطيل ميشه, ميگه نچ يه ربع بعد دو تا بچهء خوشگل ميان تو كه تا مياد دكشون كنه چشمش به جمال ننه خوشگلترشون روشن ميشه :
-وقت دارين؟
-بله چرا كه نداريم فكر كنم يكيشونو برسم بزنم
آخه اينكه شوهردار, توكه زن دار, من به تو, تو به كي؟.بقول اون پيرمرد هتلدار تو جنون هيچكاك:" آدم از مريضي هاي جنسي بعضي مردا حالش به هم ميخوره"
پانوشت:فرق بين قليون خوانسار با ميوه اي مثل فرق سينماي روشنفكرانه و با محتوا با سينماي عامه پسند و آبگوشتيه.چي؟ پارسال عكس اين حرفو ميزدم؟ خوب عوض شدم عزيزم!

یکشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۷

حواشي مهمتر از متن

انصافا كه اين سريال مهران مديري "مرد هزار چهره" كار جالبي بود. البته من خودم نصفشو بيشتر نديدم اما اينكه بياي در اين خفقان روز افزون چنين انتقادي رو اونم از تلويزيون بكني از هر حيث قابل تحسينه. خوبي كارشون هم اينه كه مثلا نيومدن اون اشتباهي كه ابراهيم گلستان در ساختن "اسرار گنج درهء جني" مرتكب شد يعني انتقاد نعل به نعل از واقعيت رو تكرار كنن و با يك كلي گرائي و محافظه كاري مطلوب تونستن هم حرفشون رو بزنن و هم زياد كارشون توي ذوق نزنه
پانوشت:ديروز كه بليت نصف قيمت بود دم سينما آزادي غلغله بود,و بعيده واسشون اصلا مهم بوده باشه كه چه فيلمي روي پرده است بيشتر ميخوان برن ببينن كه خود سينما چه جوريه. كاري كه البته خودمم ميخوام برم انجام بدم

سه‌شنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۷

بر و بچ تقدير

يه روزي يه دختر دهاتيه بود كه يه مرده با زن و 4 تا بچه خواستگارش بود. خانوادهء دختره هم راضي بودن به اين وصلت تا اينكه جلز و ولزهاي بچه هاي اون مرده باعث شد كه قيد گرفتن اون دختره رو بزنه و اون دختره هم زن يه جووني همسن خودش شد و يه 20 سالي گذشت, حالا شوهر همون دختره نه يكي كه دو تا هوو سرش آورده.ميدوني؟ تقديره ديگه, بعضيا بهش ميگن دستني!
ميان پرده:هر چي وايميسم زير سقف آسمون كلاهم پر از بارون نميشه كه نميشه!
پانوشت:اوهوي! نذاريد ماهياتون تو تنگ بميرن ها! چه ميدونم مثلا وقتي داريد ميريد پارك گفتگو كه از هم لب بگيريد ماهياتونم ببريد بندازيد تو حوضش ديگه,باشه؟