میدونی کی از دست آدم هیچ کاری بر نمیاد؟ وقتی دو تا از اطرافیانت که با واسطهء تو با هم آشنا شدن با هم دیگه بریزن رو هم و تو رو دور بزنن .اونوقته که احساس رکب خوردگی شدیدی بهت دست میده و از مناسبات کثیف دنیا و ما فیها حالت بهم میخوره .هر چی هم که به بقیه در اینمورد بگی بیشتر بهت میگن که:"خب بتو چه! خودش خواسته باهاش رفیق بشه".که البته حرف درستی هم هست اما مشکل اینجاست که اونها از اقتضائات نیمهء شیطانی آدم هیچی نمی فهمند و احمقانه میخواند که مشکل رو از سر خودشون باز کنند
پانوشت:توی توپکاپی که انصافا یکی از بهترین و کم ادعا ترین فیلمهای ژانر سرقت تاریخ سینما هم هست یه دیالوگ جالب و تاثیر گذاری داشت, اونجا که زنه اولهای فیلم میرفت تو موزه پیش اون جواهری که میخواستند سرقت کنندو رو به دوربین میگفت:"یه نگاهی بهش بندازید!ببینید چقدر میدرخشه! انگار زنده است و میتونه حس کنه, انگار عصب داره". آره اگه عاشق باشی اعصاب سنگ رو هم میتونی حس کنی!
۱ نظر:
va to baiad ta akhare omr ba in khatere zendegi koni
ارسال یک نظر