چهارشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۵

قل قل قل

الحق که قلیان خیلی وسیلهء سمبلیک و باحالیه در تمام طول دوران روشنگری در دویست سال گذشته ملت ایران خیلی ریلکس نشسته بودن و قلیون چاق میکردن
پانوشت:آقا قلیان خوانسار اصلا حال نمیده اگه تا حالا نکشیدید از این به بعد هم عمرا سمتش نرید.سنگین ,کم دود و بد مزه وقتیم که دودشو میدی تو همون لحظه احساس می کنی که سرطان دهان و گلو رو گرفتی
پانوشت2:تنباکوی میوه ای هم اختراع خارجی هاست نه؟ دمشون گرم .پس این ملت ایران سیصد ,چهارصد سال خوانسار می کشیدن؟

دوشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۵

عنینی

یاد اون قصه ای میافتم که پادشاه یک شهر که همیشه شب اول ازدواج زوجهای اون شهر زودتر از داماد دست بکار می شده و کارو یکسره میکرده به نصیحت یه پیرزنه که اونجا بوده گوش میکنه و بجای اونکار با پیرزنه میرن تو حرمسرای خودشو می بینن که هر کدوم از غلامهاش با یکی از زنهای حرمسرا خلوت کردن و یکی از زنها به غلامش میگه که چرا امشب هیچکاری نمیکنی؟اونم میگه :نمیدونم,امشب عنین شدم! حالا حکایت ما هم شده حکایت اون غلامه

یکشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۵

تصادفات ژنتیکی

حسابشو بکنید که بابای آدم وقتی برای خواستگاری رفته بوده اصلا قصد ازدواج با مادر شما رو نداشته و قصدش اردواج با خالهء شما بوده اما وقتی بجاش مادر شما جلو میاد بابای شما هم حالا تو رو در بایستی قرار میگیره یا هر چی با مادر شما ازدواج میکنه.بله! بهر حال این قضیه شاید برای شما بیمزه باشه اما برای من کاملا و بلا تشبیه قضیهء مرگ و زندگیه چون اگه این اتفاق نمی افتاد و ما هم از زندگی کردن محروم می شدیم و دیگرانی بجای ما پا به عرصهء وجود می گذاشتند که بقول کوبریک که "مرده ها یه چیزو خوب میدونن اونم اینکه زندگی کردن بهتر از مرگه"
این سوال واسه خودم پیش میاد که آیا تقدیر از همون اول بر این استوار بوده که من بدنیا بیام یا اینکه همه چیز در دقیقه نود و بطور اتفاقی پیش اومده؟ تو این مایه ها که خدا به فرشته ها گفته که چطوره که یه چنین آدمی رو خلق کنیم؟ و فرشته ها هم گفته اند وای خدایا اینکه اصلا آدم نیست خدا هم گفته که اشکال نداره حداقل یه قسمتی از فضاهای خالیه زمین رو پر میکنه و واسهء خنده هم بد نیست!

جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۵

آلودگی

تا حالا شده از یه چیزی خوشت بیاد که همیشه تحقیرش میکردی؟ خیلی باحاله بعد یه مدت طولانی می بینی هر چی رو که در اینمورد تو ذهنت بوده به نظرت مزخرف میاد.انوقت دو حالت پیش میاد یا مثل بچه آدم اعتراف میکنی و متنبه میشی یا هم اینکه میری تو کار زیر آبی و مخفی کاری و اینا که خدا اونروزها رو نیاره چون معلوم میشه که حسابی آلوده اش شدی و عاقبت کارتو باید تو صفحهء حوادث روزنامه ها جستجو کرد.حالا حکایت اعتیادهای جورو واجور ماست که من بعلت امکان ایجاد بدآموزی از ذکر جزئیاتش خودداری میکنم اما توصیه ام به جوونای همسن خودم اینه که اگه فکر میکنن یک کاری بده اصلا و ابدا و مخصوصا برای دفعه اول سراغش نرن چون اعتیاد به هر کاری مسلما عشق و حال های خودشو داره و گر نه اینهمه آدم دنبالش نمیرفتن (گریه)
پانوشت:با تشکر از حمایتهای همه جانبهء سازمان مبارزه با همجنس بازی و مواد مخدر

پنجشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۵

عقده

درسته که منم واسهء خودم عقده هائی دارم اما توام قبول کن که آدم آشغالی هستی!

چهارشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۵

اقوام درجه یک

بعد از کلی منتظر شدن و گرفتن مقادیری لب از آقای متصدی,نوبت به ما میرسه
-مدارک رو بده ببینم.شما کیش میشی؟
-زن دائیمه
-.....زن دائیته؟ برو پی کارت بینیم بابا
-من چه مدرکی باید بیارم که بهم بدین؟
-هیچی فقط اقوام درجه یک
جالب اینکه ما با زن دائیمون اقوام درجه شش هم حساب نمی شیم.اما چه کنیم دیگه . کی توی کل این فک و فامیل علافتر از ما!
پانوشت:هر سال منو و قدیس سنت والنتین از کنار هم رد میشیم و اون یه نگاه تاسف بار به من میکنه و سعی میکنه که منو هر جوری هست غسل تعمید بده اما خب ...نه

دوشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۵

عکاسی

یه نگاهی مینداختم به عکسهائی که در طی یکسال اخیر از دوستهام انداختم دیدم که زیاد هم بد نشده اما وقتیکه یاد ناراضی بودن اکثرشون از اینکه ازشون عکس میگرفتم افتادم برای اولین بار دچار عذاب وجدان شدم. شاید این قضیه بخاطر این فاصله ایه که بعلت از دور خارج شدن دوربینه بین منو عکاسی افتاده. و تازه این در حالیه که من در همون عکسها هم بندرت اونها رو مجبور به ژست گرفتن میکردم و اغلب به همون شرایط عادی تمکین میکردم.نتیحه اینکه به نظرم مشکلاتم با شرایط دور و برم روز به روز داره بیشتر میشه و کمتر کاری رو میتونم بدون عذاب وجدان انجام بدم. بهرحال فکر میکنم توی عکاسی باید تا بیشترین حد ممکن سعی کرد که سوژه در حالت طبیعی خودش باشه که مسلما در چنین شرایطی کار کردن مستلزم اینه که آخر بچه پررو و اگه دختری پتیاره باشی

شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۵

!آزادی یه نفر


ببنید بچه های من!اگه دشمن یه چیزی به ما میگه ما که نباید گول بخوریم و باور کنیم.مثلا میگن تو مملکت ما آزادی نیست!ما که نباید باور کنیم.مثلا این دخترم که عکسشو اینجا میبنید توی تایلند که همه میدونیم چه جور جائیه وقتی توی یه مراسمی این لباسو پوشیده دانشگاهشون جریمه اش کرده که دو هفته واسهء کورها کتاب بخونه.خب اونوقت شما توقع دارید با اون لباسهای صد برابر بدتر از اینی که می پوشید حراست دانشگاه نازتون کنه!!!؟

جمعه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۵

همچون پدر هملت

چه کنم که گناهان کثیفی که مرتکب شدم به مانند زنجیری به دست و پایم بسته شده و همه جا باید آنها رو همراه خودم ببرم اما شرایط هر چقدر هم که سخت بشه برام به اندازهء پشیزی ارزش نداره و تقدیر خودش بهتر میدونه که هر چه بیشتر بهم ضربه میزنه بیشتر تحقیرش می کتم.اما بهرحال تاوقتی بمیرم ناامید نمیشم

پنجشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۵

برنامهء امشب؟

این قضیه فیلم فرش ایرانی رو که شنیدید که؟ همون فیلمی که همهء فیلمسازهای معروف بصورت اپیزودیک راجع به فرش ایرانی ساختن.آره میخواستم بگم که تمام لطف چنین کاری به بین اللملی و مختلف الملیت(این عبارت رو خودم به زبان فارسی اضافه کردم)بودن سازندگانشه اما انزوای مملکت ما و فقر و ... باعث شد که مثل همیشه دست به خود ارضائی بزنیمو خودمون این فیلمو بسازیم.اما فکر کنید که مثلا کاترین برلیات یه اپیزود این فیلمو می ساخت دیگه معلومه قصه تو چه مایه هائی میرفت:دختری جوان در یکی از روستاهای ایران که از مشکلات متعدد و مخصوصا فقرو ترس جنسی رنج میبره در حین بافتن فرش دچار فانتاسم هائی میشه که تجسم آنها رو در روابط ونوس گونهء دختری از طبقه مرفه همون جامعه که اتفاقا بر روی همون فرش هم اتفاق میفته شاهد خواهیم بود
به آقای میر کریمی(تهیه کنندهء فیلم)بگید در صورتیکه ارشاد این سیناپس رو تائید کرد اگر خانومه برلیات رو هم گیر نیاوردید اشکال نداره خودم با کمترین هرینه این فیلمو واسشون میسازم.آخه چه کنم که بیکارمو محتاج!
پانوشت:کتاب پرفروش نمایشگاه امسال چی خواهد بود؟بله درست حدس زدید دیوان اشعار خسرو گلسرخی !

سه‌شنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۵

حساب

خدا رو شکر که نه تو منو دوست داری نه من تو رو
چون بهر حال دوست ندارم به کسی بدهکار باشم

شنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۵

یادگیریهای فرهنگی از آمریکا در راستای منافع ملت سرافراز ایران


در خبر است که یه عده بلانسبت خر رفتن جلوی سفارت سوئیس و تظاهرات نه چندان مسالمت آمیز راه انداختن.آخه یکی نیست بگه شماها اگه با آمریکا مشکل دارید برید تو خیابون یا جلوی لانهء جاسوسی یا حداقل جلوی سفارت انگلیس که اصلیترین متحد آمریکا در عراقه شلوغ کنید به سوئیس ننه مرده چه ربطی داره گناه کرده که میانجی دیپلماتیک دشمنی های شما با آمریکا شده؟ والا خوبه که اینکارا توی دنیا زیاد انعکاس نداره و الا همه می فهمیدن که با چه خرهائی طرفند

پانوشت:عجب فیلمیه این برات قضیه این نیست که خیلی خنده دار یا خیلی بی ادبانه باشه(که هست).قضیه اینه که که سر و شکل مستند گونه اش از اینکار استودیوئی یه تجربه کاملا متفاوت ساخته و قصه با چنان جدیت و اعتماد به نفسی جلو میره که اصلا به تماشاگر اجازه نمیده که در واقعی بودن اینکارها لحظه ای شک کنه در حالیکه هیچکدام از آنها حتی به اندازه سر سوزنی هم با واقعیت و منطق مطابقت نداره

جمعه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۵

!بیدار شو دخترم

این پست خواب دختر بودن هم از اون پست هاست ها!لاکردار کم سر و گوشش می جنبه و هرز میپره اونوقت توقع داره که قصه های جن و پری رو هم تو خواب ببینه!و البته سوای این حرفها و علیرغم اینکه قریب به اتفاق علما خواب رو بعنوان منبع استناد شرعی رد کردن اما بنده فکر میکنم که خوابهای این چنینی وسیله ای است برای بیدار کردن گمراهان و کجروان از خواب غفلت!بهرحال ترویج روابط نامشروع متعدد و متکثر از آن دسته گناهان ما تاخری است که احتمالا شخص شیطان دهان مرتکب شونده اش را در جهنم مورد عنایت قرار خواهد داد.علی ایحال نحن نحکم بالظاهر و از باطن هر کسی فقط خداوند متعال آگاه میباشد

پنجشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۵

مردانگی در بن بست

داشتم توی کوچه مون راه میرفتم و دو تا خانوم میانسال هم پشت سرم داشتن راه میومدن.سه تائی(!)داشتیم راه میرفتیم که که یکی از اونا از پشت سرم صدا کرد:خاتوم!مام با اینکه بقول معروف مرد مردم نیستیم اما خلاصه اینقدری هست که بر نگردیم اما دیدم دوباره صدا کرد:خانوم!ایندفعه دیگه جدی دچار این توهم شدم که با منه و برگشتم که ببنیم چی میگه که دیدم خدا رو شکر با اون خانمه است که توی ماشین نشسته
البته زن بودن بهیچ وجه بد نیست اما من بدو دلیل از زن بودن معذورم اولا اینکه دیگه به مردانگی عادت کردم ثانیا اینکه روابط جنسی و عاطفی با جنس مذکر وحشتناکه
پانوشت:پانوشت اینکه وقتی که آهنگ Sweet Escapeگوئن استفانی رو کلیپشو نگاه میکنم متاثر میشم و گریه ام میگیره که بنظرم علیرغم ظاهر شادش مضمون کاملا تراژیکی داره.خب میدونید که حالا وقت چیه؟ وقت اینکه بگم من اصلا اهل گریه کردن نیستم و از این مزخرفات اما من عقده هامو میخوام جور دیگه برطرف کنم,از این طریق که هی منو ببینید!همه اینکارو میکنند بجز من!.هر چند اگر با توجه داستان مطرح شده در بالا بگم که زرتو و زرتم گریه ام میگیره لابد بیمار دلان خیال میکنن که اوا خواهرمو و پیشنهادهای بدی بهم خواهد شد

سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

یادداشتهای یک رسوائی

آقا این یادداشت نوشتن هم کار خوبیه ها البته منظورم وبلاگ نویسی نیست ها منظورم این یادداشت های برای یاد آوری کردنه.آخه میدونید من تازگیها یه یادداشت نوشتم که خیلی بدردم خورد.البته وبلاگ نویسی هم برای من همین حالت رو پیدا کرده اما منظورم الان اون نیست خلاصه یه بار یه یادداشت کره واسه خودم نوشتم که خیلی بهم حال داد .جریانش این بود که یه بار ماهواره یه آهنگی پخش کرد که (راستی چه جوری شد که ماهواره با این که غیر قانونیه معادل فارسی پیدا کرد اما سر بقیه جنسها بی کلاه موند؟) من ازش خوشم اومدو یادداشت کردم اسمشو اما بعدا که به یادداشتم نگاه کردم هیچی یادم نمیومد راجع به اون اما به خودم و غرائز کثیف و حیوانیم اعتماد کردمو آهنگ مورد نظر رو با اینکه هیچی ازش یادم نمیومد دانلود کردم و الان در کنار اون آهنگ با خانواده ام زندگی خوشی داریم....خلاصه من میخواستم بهتون پیشنهاد کنم که اولا از اتفاقات مهم زندگیتون یادداشت بردارید که بدردتون میخوره ثانیا اینکه به غرائز حیوانیتون هم اعتماد کنید که ضرر نمی کنید.خب اینم از منبر امروز ما دیگه پاشید برید خونتون.

یکشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۵

مجمع غریبه ها


ای به نظرم این قرارای دسته جمعی احمقانه اس که نگو یه عده بچه مثبت دور هم جمع میشند و حرفهای صد تا یه غاز و لبخندهای الکی تحویل هم میدن(یه کوه بزرگ مهربون هم پایهء همیشگیه این مجامع دوستانه اس).واقعا به دوستان پیشنهاد میکنم به جای این قیافه های سراسر دروغ یه نقاب مشتی بزنن ,یعنی هممون بزنیم و بریم توی یه اورگیه جانانه شرکت کنیم و لااقل برای لحظاتی خودمون باشیم.برداشتن نقاب تئوریه احمقانه ای بیش نیست فقط وقتی نقاب رو زدیم دیگه خواهشن صادقانه رفتار کنیم
پانوشت:بابا اینقدر که به احمدی نژاد فحش دادید پاک حالمونو به هم زدید.یه سه سالی تا زمان انتحابات صبر کنید اونوقت به هر کی خواستید رای بدید اگرم دوباره شکست خوردید هسته شو تف کنید و 4 سال دیگه هم صبر کنید تا جونتون درآد.بعدش اونم میره پی کارش دیگه والا خوبه شماها رئیس جمهور نشدین
بیانیه:سینمای هنری اروپا فاقد اصالت است.همون سوژه های سینمای آمریکا رو بشکلی خسته کننده تر به خورده تماشاگر میده و تازه دو غورتو نیمش هم باقیه

پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۵

دود در چشمان تو

نارفیق:آی دیه یاهوت چیه؟
شاطر:luckyethan18
نارفیق:توکه شانست ...یه(آلت تناسلی ذکور)
شاطر:هان........؟
پاتوشت:تنها باری که کسی ما رو درک کرده همین یه دفعه بوده