چهارشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۵

ما و آنها

راستش زیاد شنیدیم که وبلاگ نویسی در ایران یکی از آن صنایع مستظرفه ایه که در مقیاس جهانی قابل عرضه است و حتی عده ای از وبلاگ نویسان وطنی مثل هولوکاست واسه خودشون افسانه ای دارند به این شرح که وبلاگهای فارسی زبان چیزی بالغ بر دو میلیون تخمین زده شده.به هر حال به خاطر همه این حرفها هم که شده چند وقتی رو سعی کردم سری بزنم به وبلاگهای خارجی تا با بازدید از آنها به یک جمع بندی ای از وضعیت خودمون در مقایسه با آنها برسم.البته در ابتدا تاکید میکنم که این مقایسه مربوط به وبلاگ نویسان عادیه و نه کسانی که یک شخصیت حقیقی شناخته شده در خارج از عالم وبلاگ نویسی دارند و به پشتوانهء اون پیش زمینه آغاز به کار میکنند
اما خوب شاید اولین چیزی که در وبلاگهای خارجی جلب توجه میکنه ارتباطات ضعیف آنها با دیگر وبلاگها در مقایسه با و بلاگهای ایرانیه که اکثرا حداقل 10 لینک رو میشه در وبلاگشون شاهد بود.که این اتفاق در حالیه که اصولا از ایرانیان بعنوان ملتی که کار گروهیشون بسیار ضعیفه نام برده میشه اما در عالم وبلاگ نویسی انگار این قضیه بر عکس باشه.که خب این همبستگی هم نتایج بسیار خوبی براشون به ارمغان آورده که از مصادیقش میشه تعداد بسیار بیشتر بازدید کننده و کامنت گذار برای وبلاگهای فارسی در مقابل همنوعان خارجی شون نام برد.و خب از اونطرف هم میشه این رویکرد غیر فارسی زبانان رو ناشی از رویکرد شخصی و مستقلشون دونست .به هر حال به نظر میرسه که وبلاگ نویسان فارسی ارتباط با دیگران براشون بسیار مهمه هر چند که بعید میدونم که هدف اولیه هیچکدومشون از اینکار چنین چیزی بوده باشه اما به هر حال این قضیه بعدها خودشو به صورت یکی از شاکله های اصلی به وبلاگ تحمیل میکنه.که خب مطمئنا میشه گفت در کشورهای دیگه بعلت فضای بازتری که هست و امکاناتی مثل سایتهای دوست یابی ,باشگاه هائی برای اقشار مختلف و غیره دیگه کسی که و بلاگ نویسی نویسی رو شروع میکنه غالبا میلی به چنین چیزی در خودش نمی بینه
از دیگر نکاتی که در مقام مقایسه مشهوده فضای بسیار محافضه کارتر وبلاگهای فارسیه.بطوریکه که اکثرا با استفاده از نام مستعار و بدون ذکر مشخصات محل زندگی و یا شغل و غیره میباشد در حالیکه در غالب و بلاگهای خارجی این امر کاری بدیهی به نظر میرسه و حتی میشه در کنار یک خاطره از یک جشن تولد و یا ... میشه مقادیر متنابهی عکس رو هم از اون مراسم شاهد بود
و در آخر امکانات تکنولوژیکشون در مقایسه با ماست که اگر از اینترنت وایر لس و لپ تاپ و اینجور چیزها بگذریم داشتن چت روم اختصاصی برای وبلاگشون از مصادیق بارزشه

یکشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۵

زندانی;در قلب

من تمام عمرم رو در زندان بودم
و زندانی بودن بسیار سخته

جمعه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۵

تسلیم

بقول انگلیسی ها:"ما به سهم کم خودمون قانع بودیم اگه همسایگانمون اینقدر زیاد نمی خواستن"ه
!ته بار:میدونم که برداشت بدی کردی.اشکالی نداره

پنجشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۵

آنطور که بودیم

وقتی پیش یه رفیقی میری که همیشه با هم خلاف میکردین و طرف میگه گذاشته کنار از دو جهت حالت گرفته میشه
اول اینکه میبینی که یه عشق و حالی مالیده
!ثانیا اینکه می بینی خیلی پستی

دوشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۵

معضل بیکاری

دیدید یه عده گرفتار یه چیزی هستند و وقتی رگشون میگیره میرن اون متاعو از زیر سنگم شده پیدا میکنن؟ اینجا هم یه چیزی تو همون مایه هاس
شاطر:سلام داش مرشد!چطوری خوبی؟حاجی میخواستم بیام اگه بشه اون چند تا فیلمه رو ازت بگیرم.اگه هستی
مرشد:بیا هستم
-----------------------------------
شاطر:دستت درد نکنه.حاجی اون یکی پس چی؟ همون یا تامبا مامبین
مرشد:چی؟
شاطر:بابا همون مکزیکیه دیگه
مرشد:آهان!بابا خب بگو" و مادرت را "برا چی اینجوری میگی؟
شاطر:آخه جونه تو دفعه اول اسمشو اینجوری شنیدم دیگه افتاده تو دهنم
مرشد:اونکه مال داداشمه.الان خونه اس نمیتونم بهت بدم
شاطر:اه!این داداش فتیش تو که قدیم هیچوقت خونه نبود چطور این چند وقته همش تو خونه اس؟
مرشد:اونوقتا فرق میکرد.اونموقع ها کار میکرد.حالا بیکار شده صبح تا شب گرفته تو خونه خوابیده
شاطر:ای بابا!این بیکاری هم یه معضلی شده ها

یکشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۵

تعویضی ها

اوهوی!دیگه گذشت اونزمان که دخترها با چادر سفید میرفتن خونه شوهر و با کفن سفید میومدن بیرون
دیگه تموم شد اونوقتها که مردم از خدا میترسیدن تا برن باجشو به یه عده ... کلفت بدن
دیگه تموم شد اونوقتها که زمین گرد بود و هر کی هر غلطی که میکرد سرشو گرد میکردو میزد به چاک
دیگه گذشت اون زمانها که مردم اینقدر احمق باشند که به کسی اعتماد کنن
دیگه تموم شد که این مردم به آقا بالا سر احتیاج داشته باشن
دیگه سر هر کوچه ای که وایسی و دست تکون بدی ده تا تاکسی جلو پات ترمز میزنه
دیگه هر کی اراده کنه میتونه یه لیسانس بگیره و بزاره تو جیبش
دیگه همه فهمیدن که چه هنرهای بسیاری رو در ذات اقدس خودشون نهفته دارن
دیگه با هفتصد هزار تومان میری حج عمره و حاجی میشی و بر میگردی
دیگه لازم نیست نماز بخونی فقط کافیه هد فونتو بزاری تو گوشت تا خدا اونور آنلاین باشه
دیگه دوره دورهء فراوونیه .زمونه قحطی و در به دری خیلی وقته که تموم شده
آره داداش دیگه زمونه عوض شده
دیگه دنیا افتاده دست ما
شمام اگه دیر رسیدی اشکال نداره برو ته صف نوبت به همه میرسه
...در حاشیه:آنها که کهن شدند و اینها که نواند

جمعه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۵

دجا وو

اگه از احوالات ما تو این روزها خواسته باشین باید بگم کاری نداریم جز اینکه منتظر باشیم ببینیم که آیاازتلویزیونی,رادیوئی,سایتی,خونهء همسایه ای صدای آین آهنگ جدید بیانس نمیاد تا بشینیم و بهش گوش بدیم تا به یک ارگاسم روحی برسیم یا نه؟.هر چند که از کار قبلی بیانس که برای فیلم پلنگ صورتی خونده بود هیچ خوشم نیومد اما با اینکارش عجیب حال کردم و فکر میکنم علتش بازگشت بیانس به اون ریشه های اصلی خودشه.به هر حال سوای سلیقه و عشق و حال ما این آهنگ به معنای واقعی کلمه نماینده و نشانگر حال و هوای آدمهای این روز و روزگاره و اول شدنش در همون اولین هفته های بیرون آمدنش در میان تاپ ویدیو ها هم نشانگر همین قضیه اس که با این اول شدن تونست به سلطنت چندین هفته ای شکیرا بر این مسند پایان بده (و البته خودشم یک هفته بعد توسط آقای جاستین تیمبرلیک با اون یک کوهستان حاشیه ای که به همراه داره به پائین کشیده شد!)ه
حالا از شوخی گذشته منکه فکر میکنم اگه یه روز مریخی ها بخوان بیان رو کره زمین و بگن آقا شما تو این سیاره با چی حال میکنید نگید که پاواروتی و شجریانو بهشون میدیم گوش بدن!.و فکر میکنم در آینده هم از این دوران و حال و هوای حاکم بر اون با این آهنگها یاد میکنن همانطور که از دهه های هفتاد و هشتاد و ...با آهنگهای عامه پسند اون زمان یاد میکنن که البته به معنی نفی موسیقی های ارزشمند و به اصطلاح سنگینتر نیست
در ضمن اگر به اون نظریات پست مدرنیستی هم نخوایم نظر کنیم که میگه "فرهنگ توده ای وجود نداره و آنچه هست توده هائی از فرهنگهاست"لااقل میشه یه نگاهی به این ممالک مترقی انداخت که بر خلاف این روشنفکر نماهای وطنی هر پدیده ای عامه پسندی رو هم مورد تجزیه و تحلیل قرار میدن.البته در حیطه موسیقی زیاد ورودی ندارم منتها میشه مصداقش رو در نقد نوشتن منتقدان درجه یک آمریکائی برای فیلمهای درجه سهء هالیوودی شاهد بود
خلاصه اگر از اون دسته از آدمهائی هستید که دیگران کلی روتون به عنوان آدم حسابی و روشنفکر حساب کردن و نمیتونید به چیزی کمتر از موسیقی کلاسیک یا فلان خواننده پنجاه سال به بالا رضایت بدین و از طرفی وارد سیکلهای پریودیک زندگیتون شدید و حالتون گرفته اس یواشکی این آهنگ دجا وو از بیانس رو از هر سوراخی هست گیر بیارید و انوقت برید یه جای خلوت که هیچکس نباشه بشینید بهش گوش بدید تا غم دنیا یکسره از سرتون بپره.از طرف ما هم خیالتون جمع باشه اگه توی خیابونی جائی شما رو دیدیم به روتون نمیاریم.حله؟
لینک:اگه نمیدونید دجا وو یعنی چی یه سری هم به اینجا بزنید
لینک 2:ببینم!دیگه خبر خالکوبی کردناتونو باید از پسر همسایه بشنوم؟

چهارشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۵

هشتمین روز هفته

قدیما اسم بچه هاشونو میذاشتن:رجب,شعبان ,رمضان,محرم,صفر
حالا میذارن:تیرداد,مهرگان,آبان,آذر,بهمن
!سلیقه ها بد جوری عوض شده
...پ.ن.لابد بعدا هم اسم بچه هاشونو میذارن:آوریل ,می ,آگوست

سه‌شنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۵

کنکور; بهترین دوست دخترها

چند وقت پیش توی روزنامه خوندم که در طی یک نظر سنجی که سالهای سال از زنان و دختران آمریکائی انجام میشده آنها همواره الماس رو محبوبترین چیز در نزد خودشون میدونستند.اونوقت بود که فهمیدم که این ترانه معروف مریلین مونرو با نام " الماسها بهترین دوست دخترها هستند"همچین چیز بی ربط و الکی ای هم نبوده.البته در همون خبر اشاره میکرد که آخرین باری که این نظر سنجی انجام شده الماس جای خودش رو به تلویزیون پلاسما داده.پیش خودم فکر کردم آدم وقتی یه نگاهی به دور و بر خودش میندازه میبینه که در مملکت ما نه الماس و نه تلویزیون پلاسما نمیتونه مطاع محبوب جامعه نسوان ما باشه.عوضش وقتی آدم یه نگاهی به نتایج کنکور امسال میکنه که دختران در 4 تا از 5 رشته اصلی رتبه اول رو کسب کردند به این نتیجه میرسه که در مملکت ما احتمالا آن چیزی که محبوبیت داره کنکوره و لا غیر.البته از طرفی این اتفاق میتونه اتفاق فرخنده ای باشه زیرا به نوعی پایانیه بر یکجانبه گرائی ای که سالها در این زمینه به نفع پسرها در جریان بوده اما خب باید دید چه علل و عواملی باعث این رویکرد شیفته وار دختران به کنکور شده.یادمه در فیلم دزدان دریائی کارائیب در صحنه ای که کاپیتان جک اسپرو(جانی دپ)داشت با ویل ترنر(ارلاندو بلوم)شمشیر بازی میکرد هنگامی که مهارت اونو در شمشیر بازی دید با طعنه بهش گفت:نکنه عاشق دختری هستی و چون جرائت ابراز علاقه به اون رو نداری به شمشیر بازی رو آوردی؟-که البته دقیقا همینطور هم بود
حالا از این حرفها گذشته جدا واسه من جای تعجبه که دخترها که امسال در چهار رشته کلیدی تونستند اول بشند چطور از اول شدن در رشته کم اهمیت تر زبان باز ماندند .به هر حال امیدوارم سال بعد دختران عزیز مملکت ما بتونند با فتح سنگر باقیمانده کار رو یکسره کنند

یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۵

مهرورزی با اسرائیل

راستش ما که وقتی بچه بودیم مردمان اسرائیل رو یک مشت وحشی صهیونیست خیانتکار تصور میکردیم که مدام هم در حال شکنجه دادن فلسطینیهای بدبختن و هیچ تفریحی هم جز اینکار ندارند و مسلما ریشهء تمام این تصورات سورئالیستی ما هم چیزی نبود جز برنامه های سیمای جمهوری اسلامی که مخصوصا در اون مقطع تلویزیون براشون بیش از وسیله ای برای متنبه کردن توده ها نبود.خلاصه همه اینها رو گفتم که به اینجا برسم که ما تو این چند شبه چندین بار از طریق تلویزیون شاهد تصاویری از تظاهرات طرفداران صلح در تل آویو بودیم که در نوع خودش برای ما منظره کمیاب و بدیعی بود.آخه درسته که نشان دادن چنین تصاویری به هر حال نشانه ای از موج تاثیر گذاری از مخالفت در قلب سرزمینهای اشغالیه اما به هر حال چنین تصاویری ممکنه به طور ناگهانی باعث این توهم در بینندگان بشه که بابا اسرئیلیها هم مثل ما آدمند و از اون بدتر اینکه که کشورشون هم نه تنها پیشرفته اس بلکه اینقدر دموکراته که میشه توش تظاهرات ضد جنگ هم راه انداخت.اوخ اوخ

شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۵

زمزمه

اگه بخوام خود خود خودم باشم
اونوقته که باید یه تنهائی عمیق و اگزیستانسیالیستی رو تحمل کنم
تکلمه:بادبانها رو بکشید!مستقیم به همون سمت حرکت میکنیم

دور از دیار


جالبه!آقای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران هفدهمین سفر استانیش رو در حالی انجام داد که هنوز به استان زادگاه خودش یعنی استان سمنان سفر نکرده.مثل اینکه آقای احمدی نژاد بجای اینکه بخواد به همشهریاش حال بده تصمیم گرفته که سیاست موازنه منفی رو در پیش بگیره و به این استان آخر از همه سر بزنه.به هر حال فکر میکنم ایشون در این سفرشون با استقبال زاید الوصفی نسبت به استانهای دیگر مخصوصا در شهر زادگاه خودش یعنی گرمسار مواجه بشه
بالاخره خودتون که میدونید عرق منطقه ای توی مملکت ما چیز دیگریست مثلا همونطور که متوجه شدید در انتخابات ریاست جمهوری پارسال آقایان مهر علیزاده,قالیباف و کروبی بترتیب توی استانهای زادگاه خودشون یعنی آذربایجان,خراسان و لرستان بیشترین رای رو آوردند.البته از آرای استان سمنان خبر ندارم اما همین آقای احمدی نژاد هم در استان تهران که شهردارمرکزش بود تونست رای اول رو کسب کنه
شنیدم که وقتی حسنعلی منصور که از همشهری های ما بود به نخست وزیری رسید.عدهای از اهالی اونجا به نمایندگی بقیه پیشش رفته بودن که آقا حالا که شما به مقامی رسیدی این جاده ما رو آسفالت کن .ایشون هم یه قیافه عاقل اندر سفیه گرفته بوده و گفته بود که من نخست وزیر تمام ایران شده ام شما دعا کنید من ایران رو آباد کنم وخلاصه یه جورائی داده بود دستشون
سوای اینها کافیه یکبار به هر کوره دهات و یا شهر کوچولوئی در اقصی نقاط مملکت عزیزمون برید و از اهالی اونجا راجع به تاریخ اون منطقه و جاذبه های اونجا بپرسید تا طرفتون آنجا در نظر شما چون آکروپولیس و تخت جمشید آرایش بده.البته این حس و علاقه چیز بسیار خوبیه بشرطیکه مثل انواع و اقسام طرفداریهای دور برمون از محکوم کردن آب خنک خوردن فلان فعال سیاسی گرفته تا شعارهای پوچ حمایت از فرو دستان و مخصوصا اون عزیزانی که پای حرف که میشه خودشونو واسه وطن و ... خفه میکنن و در عمل فلنگو میبندند پوچ و تو خالی نباشه

جمعه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۵

لبنانی که میشناسیم

فاجعه قانا در حالی با کشته شدن 54 نفر یک فا جعه قلمداد میشه که تقریبا کشته شدن تقریبا صد عراقی در اثر عملیاتهای انتحاری در هفته دیگه یک چیزی پیش پا افتاده و دستمالی شده به نظر میاد
احتمالا چون هم لبنانیها مردم خوشگلتری هستند و هم اینکه پرچمشون از پرچم خز عراق قشنگتره باعث میشه که فعالان حقوق بشر از اونها بیشتر حمایت کنند
چیزی که منو از جریانهای فعال حقوق بشر میترسونه اینه که میگم آیا اینها واقعا دلشون برای این قربانیان سوخته یا اینکه در پی تسکین وجدان جریحه دار شده خودشون هستند؟
اینکه یه عده حاضرند تا وقتی واسشون خرجی نداره هر چیزی رو به نشانه مخالفت از خودشون آویزون کنند و این باغ وحش انسانی رو بامزه تر کنند اما حاضر نیستند که در عمل کوچکترین کاری برای این آدمها بکنند واسهء من از هر کشتاری بدتره

بازخورد

بی مقدمه ازتون دعوت میکنم که به کامنت آقای خاک که برای پست "حذف شد" ما ارسال شده یه نگاهی بندازید
بخواب بابا ... راجع به چیزهائی هم که نمیفهمی زر زر زیادی نکن اون حذف شد باید باشه چون بالاخره اون پست بوده با اینکار جاش خالی میمونه تا معلوم شه که یه چیزی بوده و حذف شده...درستشم همینه ...اون حرف هیچکاک هم هیچ ربطی به این نداره .مسخره بازی این مزخرفات توئه که نمیدونم چرا تو هر چیزی باید اون نظرات ابلهانه ات رو مطرح کنی
با تشکر از حسن ظن ایشون و اینکه هر گونه قضاوت در اینمورد رو به خودتون واگذار میکنم.میخواستم بگم جدا از اینکه اگر کسی مخالفتی با مطالب ما داره بیاد اونو ابراز کنه خوشحال میشم.حالا این قضیه چه از طرف اون عزیزانی باشه که همیشه ما رو مورد تفقد خودشون قرار میدن چه کسانی که به اصطلاح گذری چشمشون به وبلاگ ما خورده. فکر میکنم اساسا همین اظهار نظرهای صادقانه و بدور از ملاحظه و یا ریا کاریه که میتونه باعث پیشرفت نه تنها در من که در روابط بشری در همه ابعاد بشه

پنجشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۵

حمله ای به قلب تایتانیک


احتمالا اگه که در حد بسیار معمولی هم با سینمای جهان آشنائی داشته باشین و با توجه به اینکه توی هر روزنامه ای هم میشه اخباری رو راجع به سینمای هالیوود پیدا کرد حتما خبر فروش خارق العادهء دزدان دریائی کارائیب:سینهء مرد مرده به گوشتون خورده و اینکه این فیلم تقریبا هر رکوردی رو که جلوی پاش بوده شکسته و به جلو حرکت میکنه و خوب همین رکورد شکستنهای متوالیه که آدم رو کمی تا اندکی به شکستن رکورد فیلم تایتانیک که الان دیگه داره زمان رکورد دار بودنش به ده سال نزدیک میشه امیدوار میکنه.البته همینطور که گفتم این قضیه یه احتمال ضعیف و بعیده اونم در شرایطی که که فیلم دوم جدول پرفروشهای تاریخ سینما یعنی ارباب حلقه ها:بازگشت شاه چیزی در حدود 500 میلیون دلار با این فیلم اختلاف داره.اما خب حالا اگر جانی دپ و رفقا نتونن که به آن رکورد جاودانی دست پیدا کنن اما به هر حال لااقل شانس بسیار خوبی برای دوم شدن در این جدول دارند که چنین مقامی برای آنها لقب پرفروشترین دنباله تاریخ سینما رو بدنبال خواهد داشت که افتخار بزرگیه
و البته در اینجا با توجه به کشیده شدن بحث به پرفروش های تاریخ سینما(این نبرد لذت بخش و قدرتمندانه)اجازه میخوام مطالبی رو در مورد فیلم تا یتانیک صدر نشین یک دههء اخیر این جدول خدمتتون عرض کنم: البته که این فیلم در نهایت از حد و اندازه های یک اثر عامه پسند رمانتیک فراتر نمیره اما هوشمندی و موقعیت شناسی همه جانبه جیمز کامرون در استفاده از ابزارش حالا این ابزار میخواد بمب تبلیغاتی ناشی از بودجهء گزافش باشه یا استفاده بسیار حساب شده از صحنه های معاشقه دو بازیگر خوش سیما و با استعداد اما گمنامش-در اون زمان-باعث شده که این فیلم به تعداد مخاطبی دست پیدا کنه من و شمای وبلاگ نویس به خوبی درک میکنیم که رسیدن بهش چقدر کار مشکلیه و به هر صورت بعد از صدر نشینی یازده ساله ئی تی دیگه هیچ فیلمی نتوانست در صدر جدول آرام بگیره تا اینکه تایتانیک به این مهم دست پیدا کرد و واقعا باید گفت که فروش چشمگیر این فیلم فراتر از زمان خودش بود
تکلمه:آقا پایان بندی فیلم اول دزدان دریائی کارائیب یه موسیقی خارق العاده داره که احتمالا تو پایان بندی قسمت دوم هم ازش استفاده کردن.شما رو به شنیدنش دعوت میکنم

چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۵

مسجد خفتگان

در حوالی میدان انقلاب تهران که یکی از شلوغترین جاهای تهران هم هست اوون گوشه موشه ها یه مسجد جمع و جور و کوچولوئی هست که اسمش مسجد خفتگان سید الشهداست که البته و جه تسمیه اش رو بعدا خدمتتون عرض میکنم.این مسجد در نوع خودش مسجد متفاوت و خاصیه البته نه بخاطر معماریش که اصلا تعریفی نداره و نه بخاطر مثلا فضای معنویش بلکه بخاطر کاربردی و بدرد بخور بودنش.این مسجد یه ورودی خیلی فقیرانه و محقر داره که به یک دو راهی ختم میشه:یک دستشوئی که در زیر زمین قرار داره و بسیار سخاوتمندانه حتی کار کفار را هم راه میندازه و یک شبستان که در طبقه اول قرار داره.در ضمن توی حیاط محقرش هم احتمالا نه جائی برای حوض ساختن بوده و نه پولی خلاصه بعد از دستشوئی اگه خدا نکرده پایهء نماز بودین میتونین وضو رو هم بزنید تو گوشش و راهی شبستان بشید و آنجاست که متوجه وجه تسمیه این مسجد میشید: خیل عظیمی از خفتگان و بی پناهان رو مشاهده میکنید که از گوشه های شبستان شروع میشن و تا نزدیکیهای محراب پیشروی میکنند و شاید یک چیزی حدود یک دهم تعداد این خفتگان هم در حال عبادت و نماز خوندن هستند البته کسی حالشو نداره که این مسجد رو بنام خفتگان سید الشهدا صدا کنه اگه عده معدودی هم اسم این مسجد رو بدونن اونرو با همون نام سید الشهدا میشناسن.خلاصه این مسجد خیلی مسجد رله و با حالیه مسجدی که با توجه به موقعیت مکانیش میتونست واسه خودش یه مسجد جامع باشه بی سر و صدا به خدمت به خلق مشغوله.با هر تیپ و قیافه ای هم که بری تو کاری به کارت ندارند;یادمه یک بار یه دختر اونجوریه هم اومده بود بی سر و صدا تو سرسرای مسجد پناه گرفته بود.خلاصه پیش خودم گفتم شاید خدا همین مسجد درب داغون رو از صد تا مسجد جامع هم بیشتر دوست داشته باشه
تکلمه:راستی سنگ قبر من هم تو همین مسجده اگه گذرتون به اون طرفها افتاد دستتون رو یکی از سنگهاش بذارید و یه فاتحه ای هم واسه ما که از اهل قبوریم قرائت کنید.دم شما گرم