شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۶

ماه عسل

و داستان زوج خوشبخت قصهء ما هم اینجوری شروع شد که پس از سالها امید و انتظار در راه سفر ماه عسل مستقیم بدرون دره سقوط کردند...
پانوشت:سوال اینجاست که مصلای به این بزرگی اصلا برا چی ساخته شده؟ نماز جمعه که توش برگزار نمیشه- که اگر هم بشه, یه گوشه اش رو هم نمیتونه پر کنه- نماز عید فطر هم که فقط سالی یه باره که اونم وسط یه زمین آسفالتی برگزارش میکنن که میتونه پارکینگ استادیوم آزادی یا هر جای دیگه ای هم باشه.در نتیجه برای جلوگیری از کسادی این سرمایهء عظیم ملی وصیت میکنم که پس از مردن منو وسط این مجموعه دفن کنند تا با استفاده از جنون مرده پرستی این ملت این بنا اونجا خاک نخوره!

۷ نظر:

ناشناس گفت...

bade chan sal mishe emam zade :D

ناشناس گفت...

emam zade shateer :D

sima گفت...

vaghean manam vaghti faza ro didam tasof khordam
zemnamn be bloge man az in vasleha nemichasbe
kaj majam nist:D

شقايق گفت...

khob oona ta khare omreshoon be ham vafadar moondan!
in majmooeye azime tarsnak ham chi begam valla

ناشناس گفت...

too rooze rowshan dari voojode namayeshgahe ketab ro enkar mikoni !
ey mozdooor !

ناشناس گفت...

میگن زمینای اونور قراره ارزون تر شه
همیه پس

ناشناس گفت...

adat mikonim
yanii mikhayy begii in dolat kariyoo alakii kardee vagheann ke asan azat badamm oomadd chetorr mitooni in harfaro bezanii:P;):Phahaaa:D