دوشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۶

کابوس در خیابان شریعتی

- پسر بیا بشین غذاتو بخور دیگه.د آخه تو چه مرگته؟
- ببین آ مرشد من نوکرتم.اما تو خودت میدونی که ما تو این دنیا نه جائی رفتیم, نه کاری کردیم, نه جائی خوابیدم ,نه از جائی بلند شدیم. هیچی به هیچی! ما آدم مصنوعی بودیم تو عمرمون ,آدمیت نکردیم. خوردن این غذا هم کار ما نیست ما اصلا هیچی نیستیم!
- اتفاقا تو آب ندیدی و الا شناگر قابلی بودی
- دیگه نمیدونم از بی آبی بود یا بی عرضگی خودمون فقط اینقدری میدونم که دیگه از ما آبی گرم نمیشه....
پانوشت:میگفت:" آخه این عدالته؟ تو که یه دزدی اینجا ول بگردی, اونوقت پسر من که آدم درست کاریه تو زندون باشه؟"

۴ نظر:

ناشناس گفت...

manam migam ab nadidi :D

شقايق گفت...

bale khob dozda too khiaboonan baghie zendan!

sima گفت...

man ke nagereftam!

Armaghan گفت...

ta edalat o ki tarif kone