چهارشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۵

آتش هست


ضد قصه:رو درو دیوار نوشته که فیلم داستان زندگی یک زوجو از بدو آشنائی تا طلاق تعریف می کنه اما زیاد این حرفها رو جدی نگیرین.داستان آشنائی این عزیزان پنج دقیقه بیشتر از وقتتون رو نمی گیره بقیه اش همه اش شرح جنگ و دعواهای اونهاست که بیشتر قرار بوده محملی باشه برای یک کمدی از نوع اسلپ استیک که در اون از آتش بس هم خبری نیست
چشم انداز:مثل اینکه خانم تهمینه میلانی بعد از بیرون اومدن از دوران نیکی کریمی و مخصوصا شاهکار آخرش:واکنش پنجم تصمیم گرفت که نگاهش رو اندکی متعادلتر کنه البته فقط اندکی!.به هر حال با توجه به رونق مجدد بازار فیلمهای کمدی ایشون هم تصمیم گرفتن که تجربه موفق"دیگه چه خبر؟"رو تکرار کنن و در نتیجه تحت تاثیر مطالعاتی که داشتن(گویا کتابی به اسم "شفای کودک درون"نوشته خانم لوسیا کاپاچیونه)تصمیم گرفتن که چنین فیلمی رو بسازن
تک مضراب:حاضر جوابیهای طاق و جفتی که بین بازیگران فیلم رد و بدل میشه اصلا طبیعی به نظر نمی رسه و تابلوئه که کلی روش وقت گذاشته شده اما خب کمابیش تاثیر خودشو می ذاره
این فیلم یه فرصت به تمام معنا برای مهناز افشاری بوده که تا حالا تو فیلمها(جز سالاد فصل)کاری جز نشون دادن خودش نداشته و خب البته میشه گفت که از پس کار بر اومده
این روزها مهناز افشار به نسخهء تمام نمائی از گوگوشی بدل شده که شباهت زیادی هم بهش داره .در کنار انبوه محصولات تجاری,فرصت ظاهر شدن تو چند تا کار جدیتر هم پیدا میشه.اما به هر حال گلزار بهروز وثوقی بشو نیست که نیست
گلزار قبل از اینکه این فیلمو بازی کنه یک سالی بیکار بود که باعث شده بود که شایعهء ممنوع الکار بودنش قوت بگیره اما مثل اینکه اینطور نبوده و فقط میخواسته کمی گزیده کارتر باشه
نمی دونم این رویکرد احمقانه به فضاهای اشرافی در سینمای ایران کی قراره متوقف بشه!بابا برای ایجاد جذابیت های تصویری راههای دیگری هم هست
موسیقش بده,موسیقیش بده
خوشم میاد از این آتیلا پسیانی اصلا این نقشهائی که توی سینما ایفا می کنه براش مهم نیست دلبستهء تئاترهای خودشه اما گویا برای امرار معاش هم که شده ایفای این نقشها رو قبول می کنه و کارش هم که خوب حرف نداره و یه جورهائی آدمو یاد لارنس الیویر می اندازه
این خیلی خوبه که آدم بتونه مثل تهمینه میلانی فیلمهائی رو بسازه که کاملا دغدغه های خودشن و اونوقت این فیلمها فروش هم بکنن.نه؟؟
این فیلم هر اشکالی داشته باشه کارگردانیش حرف نداره.در نتیجه با فیلمی خوش ریتم و حرفه ای طرفیم
آنتی بیوتیک:مضمون چند شخصیتی بودن انسان از مباحث مورد علاقه و مورد تائید منه منتها اینکه بیایم و کل وجوه مختلف شخصیتی و حالات روحی انسانها رو به یک کودک پنج ساله درون آدمها(و نهایتا یک پیرزن غرغرو!)نسبت بدیم و تازه راه حلمون برای مقابله با اون هم این باشه که با اون مثل یک بچه واقعی رفتار کنیم و سعی کنیم اونو تربیت کنیم...جدا احمقانه اس
نگاه پایانی:اینجا هم خانم میلانی نمی تونه با مردها کنار بیاد و همه تقصیرات رو به گردن اونها می اندازه علت اونرو هم میل به داشتن همسری مطیع می دونه که ریشه در سالها مردسالاری داره.این نشون دادن هم به این صورته که خانوم میره پیش روانشناس همه چیزو تعریف می کنه و اماهنگامی که آقا می ره پیش روانشناس بجای اینکه ما قصه رو از زبان اونهم بشنویم فقط باید توجیهات او در مقابل این اتهامات رو شنوا باشیم و با اینکه هر دوشون تحت درمان قرار میگیرن اما ما در این دوران فقط همراه مرد قصه هستیم.فیلم انصافا یک سری از نقاط ضعف مردها رو خوب نشون میده اما انگار نمی تونه یا نمی خواد که چنین کاری رو برای زنان بکنه

هیچ نظری موجود نیست: