دوشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۶

پنجرهء عقبی

بی هیچ مقدمه ای میرم سراغ تعدادی از کامنتهای دوستان برای ما ,البته در دوران حال و بصورت واقعی:
-مامان من یه اتاق واسه خودم میخوام....شاطر تواز این خونه برو!(داداش کوچیکه)
-با این طرز صحبت کردنی که تو داری دوست دختر که هیچی فکر کنم زنت هم ازت طلاق بگیره
-اعتماد به نفس در حد بچه گربه!
-حالا که میخوای بری شمال با این دست فرمون حتما قبلش وصیت نامه ات رو بنویس!
-حاجی تو چیکار کردی با خودت؟(منکه میدونم تو هروئینی هستی حاجی!)
-تو چقدر یواش غذا میخوری بابا! فکر کنم وقتی زن گرفتی زنت شامو بذاره جلوتو بگه:شاطر! من دیگه میرم بخوابم توام هر موقع غذا خوردنت تموم شد بیا!
پانوشت:با یه حساب سر انگشتی با دوستان به این نتیجه رسیدیم که اکثر دور و بریهای ما تا چند سال پیش همه پیکان داشنتد (تقریبا تا اوایل دوران خاتمی)

۳ نظر:

ناشناس گفت...

khob peikan dashte bashan , gir midia .

ناشناس گفت...

اولاش رنو داشتیم بعد شد پیکان حالا هم که پراید شاید بعدا 206

شقايق گفت...

in natija ro az roo commenta gerefti yani?!