چهارشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۶

آسانسوری به اتاق اعدام

میدونی! علیرغم جثه ی درشتش آدم مظلوم و سر به زیری بود.از وقتی اون حرومزادهء قبلی رو انداختیم بیرون میومد واسه سرویس آسانسور.کارش همین بود ,سرویس کردن آسانسورهای مردم .میگفت یه چیزی حدود 100 تا آسانسور دستشه.سر کار ما حسابی به دردسر افتاد, آخه اون قبلیه یه کدی رو دستگاه گذاسته بود که فقط خودش بتونه درستش کنه و باهاش ما رو تلکه کنه.سر همین وقتی دستگاه خراب شد چند روز رفت و اومد تا با کمک چند از رفقای حرفه ای تر از خودش تونست ان کارو در بیاره. خوبیش این بود که ساکت بود و اصلا حرف نمیزد و به دور از ریاکاری های کثیف این دوره و زمونه بشدت آروم بود.
اینا گذشت تا اینکه چند وقت بعد وقتی زنگمونو زدن که کلید اتاق آسانسورو برا سرویس بگیرن جاش یه نفر دیگه اومده بود. منکه اصلا متوجه نشدم تا اینکه مادرم گفت اون جوونه که میومد واسه سرویس مرده.راستش من یکی کلا زیاد از مردن بقیه ناراحت نمی شم, صدی نود و نه یا حقشون بوده یا اینکه راحت شدن یا هم اینکه جا رو برا بقیه باز کردن .اما از مردن این یکی یه جوری شدم ,برق سه فاز خشکش کرده بود.....

۳ نظر:

ناشناس گفت...

ah. delam geref

LoliGameS گفت...

are khob vaghean gham angize ...

شقايق گفت...

vaai emrooz che khabare in ham shod sevvomin khabare ghashang!