چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶

سهمیه های متبرکه


آره رفته بودم پیش یکی از بچه ها که مطمئن بودم هر کی هم که با سهمیه بندی مشکل نداشته باشه اینا حتما مشکل دارند.آخه یادمه اوم موقع که ما یه الف بچه بودیم هم ماشین اینا یه دقیقه تو کوچه بند نمیشد, همیشه دو تا داداش نامردش باهاش میرفتن دختر بازی,اما خدائی دمشون گرم اون قراضه ای که اونا داشتن اگه دست من بود عمرا روم نمیشد به دختر جماعت نگاه کنم اما اینا هر کاری که بگی میکردن.خلاصه حالا که دیگه نه اون کوچه کوچه سابقه نه ماشین اونا اون ماشین سابق اما مصرفشون همچنان بالاست.میگفت هنوز یه ماه نشده 117 تا مصرف کردیم ,دهنمون هم سرویس شده نه جائی میتونیم بریم نه مسافرتی... همش باید فقط بیایم مغازه و بریم تا یه وقت بنزین اضافه مصرف نشه.جالبیش این بود که میگفت از وقتی اینجوری شده افسردگی گرفتم.منم برای اینکه دلداریش بدم بهش وعدهء سر خرمن دادم که ایشالا مترو به تجریش میرسه تا کار شما هم راه بیفته و مجبور نباشید از وسیلهء شخصی استفاده کنید البته حداقل دوسال و نیم دیگه!
پانوشت:نمیدونم با این عکسی که من گرفتم چقدر معلومه اما رو این پاکته نوشته "اسما متبرکه"اول فکر کردم واسه قشنگیه یا مثلاطرح بازیافت کاغذ که چنین اسمی روش گذاشتن اما بعد دیدم نه! تو سر برگهای بانک و در وسط آرم بانک ملی کلمهء "الله" هست دیگه,برا همین یکی تو بانک مامور شده تا تا آرمهای بانک رو پس از مصرف از سر برگها پاره کنه و بذاره اینجا.فقط بقول یکی از دوستان سوال اینجاست که اونوقت اینها رو پس از جمع کردن کجا میبرن؟

هیچ نظری موجود نیست: