جمعه، تیر ۰۹، ۱۳۸۵

انتهای هموسکشوالیتی,هموفوبیاست


یک قانون لنینی هست که میگه"انتهای چپ روی,راستگرائی است" اما انگار حالا در وصف عده ای از دوستان باید گفت که انتهای هموسکشوالیتی,هموفوبیاست!.توضیح آنکه در حال حاضر از کلمه هموفوبیا برای نسبت دادن به افراد غیر همجنس باز که گویا با اینکار مخالفتهائی داشته یا از آن نفرت دارند بیان میگردد.حال آنکه کلمه هموفوبیا لااقل در لغت به معنای کسی است که از همجنسان خود میترسد.بهتره که ببنیم چنین کلمه ای بیشتر برای چه کسانی مصداق دارد؟ کسانی که هر روزه و خیلی بیشتر از جنس مخالف با همجنسان خود معاشرت دارند و یا کسانی که بنا بر اقرارات مکرر خودشان متعاقب علاقمند شدن به یکی از همجنسان خود بجای داشتن یک رابطه سالم و نرمال مبادرت به پنهان داشتن این علاقه و خود خوری کرده اند؟ آیا این به گونه رفتارها میتوان صفتی غیر از هموفوبیک اطلاق کرد؟ یعنی کسانی که از سوسک(بطور مثال) میترسند ترسشان از رابطه جنسی با سوسکهاست؟
به نظر می آید که دوستان ما در استفاده از لغات به بیراهه رفته اند زیرا کسانی را که آنها هموفوب اطلاق میکنند در واقع هتروسکشوال هستند.در باب نفرت از هموسکشوالها هم هرچند استفاده از چنین لغتی معقول به نظر نمیرسه بهر حال ما که چنین چیزی رو در خودمون احساس نمیکنیم .اگر هم مشکلی هست همانیست که قبلا عرض کردم .اگر این دوستان مشکلشون رو با خودشون بتونن حل کنن بعید میدونم که مشکلی باقی بمونه

هیچ نظری موجود نیست: