دوشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۵

سه رفیق

در روزگاران گذشته و در سرزمینهای دور سه رفیق نه چندان متناسب حال هم بودند که قضای روزگار آنها را به هم متصل کرده بود و از آنجائی که هر مصاحب و مصاحبتی را اشتراکیست,اشتراک این سه نیز عجز آنها بود در مواجهه با این روزگار قهار.از میان این سه اولی نه فرصتی برای انجام کاری داشت و نه همتی برای تغییر حال خود.دومی فرصتهای بهتری داشت اما از آنجا که در مقام عجز از مصاحب خود پیشی میگرفت او نیز به سرنوشت همان دچار گشت.اما سومی!او را اندک مایه ای بود برای تغیر در وجود خویش,اما روزگار غدار به او نیز به مانند رفیق اول فرصتی نداد تا او نیز به سرنوشت دو دوست خود مبتلا گشته و در گرداب فنا فرو رود

هیچ نظری موجود نیست: