جمعه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۵

گریه

آخر ممل آمریکائی رو خیلی دوست دارم.همونجائی که وقتی که ممل دست نادره رو گرفته و میخواد بره به آمریکا.همون رفیقی رو می بینه که به عشق خالی بندیهای اون متحمل اینهمه خفت شده و وقتی که داره شرح مصائب دوستش رو میشنوه نا خود آگاه گریه اش میگره اونجاس که رفیقه میگه
واسه من گریه میکنی ممل؟
د نه لا مصب دارم واسه خودم گریه میکنم

هیچ نظری موجود نیست: