پنجشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۶

صلیب شکسته

تو خیابون یه مرده با یه قیافهء فوق العاده زشت و دفرمه داشت گدائی میکرد. مردم هم پشت سر هم بهش کمک میکردند, اینقدر سریع که بیشتر به پرداختن کفاره میموند تا هر چیز دیگه!
میان پرده:دوست عزیز میگم این وسطا باید یه اتفاقی افتاده باشه نه؟ یه اتفاق بد! و الا چه جوریه که دیگه سوراخهای رو دیوار هم می شینند و اسکار رو نگاه میکنند اونوقت من هنرم اینه که 12 ساعت بعد بزنم یورونیوز که ببینم کیا برنده شدن؟ به هر حال منکه بیشتر از بیحالی خودم از شور و اشتیاق بقیه تعجب میکنم
پانوشت:ببین راستشو بگم؟ من از این دهاتیها که میان تهرون بدم میاد. از اون لهجه های ضایعشون ,از اون لباسای تابلشون... نمیدونم اما گاهی مثل نازیها به پاکسازی نژادی هم اعتقاد پیدا میکنم

۴ نظر:

ناشناس گفت...

احیاناً اون آقا رو حوالی پارک ملت ملاقات نکردید؟
برادر من یکی یکی .. ما هنوز از ماجرای اون هالو کاست سر در نیاوردیم شما داری یکی دیگه رو کلید میزنی؟
:)

ناشناس گفت...

انگار خیلی از خودت مطمئنی. بی خیل بابا. یه خورده هم برو تو آینه به خودت نیگا کن

ناشناس گفت...

منم ندیدم عزیز. دیروز دوتا فیلم رسید دستم نیستی که بهت برسونم کجایی؟
دعوتی ها

ناشناس گفت...

سلام!