سه‌شنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۶

خداحافظ تهران

خب تجربه نشون داده که اونهائی که سر امتحانا خوب تقلب میکنن معمولا دختر بازهای قدری هم هستن
و محققا که آدمهائی که هر دو اینها رو با هم هستند آدمهای بسیار لجنی هم هستند.بهر حال باید خدمت
این عزیزان عرض کنم که حیف که ما در ایران همجنس بازی نداریم و الا من میدونستم که باید باهاتون
چیکار کنم...
پانوشت:رفته بودم داروخانه یه دوائی چیزی بخرم که به زخمم بزنم. موقعی که رو نیمکت نشسته
بودم تا نوبتم بشه چشمم به این خنزر پنزر هائی که رو پیشخون برا فروش میذارن افتاد, اولش فکر
کردم از این آدمسهای جرم گیر و از اینجور چیزها باشه که دیدم نه اینا همش کاندومه! در انواع و
اقسام و مارکهای مختلف. گفتم ما رو باش! یه عمری فکر کردیم که داریم تو یه مملکت اسلامی
زندگی میکنیم و هممون باید آدمهائی اهل تقوا و خویشتنداری باشیم اما مثل اینکه ایندفعه هم اشتباه میکردم
بهر حال با این شرایطی که هست فکر نمیکنم دیگه درست باشه که من اینجا بمونم و البته جای زیادی هم
برای رفتن نمونده پس احتمالا یا افغانستان برم یا هم که پاکستان.بهر حال تا دیدار بعدی شماها رو به
همدیگه می سپارم. فعلا!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

safar be kheyr