سه‌شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۶

دنباله رو

وقتی از یه آهنگ خارجی غیر انگلیسی زبان خوشم میاد و باهاش ارتباط برقرار میکنم حس خوبی بهم دست میده احساس میکنم هنوز هم مغزم آنچنان منجمد نشده و میتونم مسیرهای شخصی تری رو هم طی کنم.به هر حال الان این اتفاق بطور اجتناب ناپذیری تو همهء دنیا داره میفته دیگه,بهترین محصولات فرهنگی اروپائی و غیر آمریکائی حتی نصف محصولات متوسط الحال آمریکائی هم مخاطب ندارند.یه جورائی اجتناب ناپذیره ولی خوب بقول سارتر:بهتره هر کسی به راه خودش بره,ترجیحا سر بالائی!
پانوشت:نزدیک بود یه گربه هه رو زیر کنم,در حالیکه باهاش کمتر از یک متر فاصله داشتم یه دفعه از زیر یه ماشین در اومد که بره اونور خیایون مثل گوله داشت میدوئید تا چشمم بهش افتاد نا خودآگاه ضجه زدم,گفتم کشتمش اما وقتی بر گشتم دیدم از جنازه خبری نیست دیدم مثل اینکه قسر در رفته!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.
آقا با بلاگت خیلی حال کردم. تو هر پستت چند تا جمله ی بکر داری. تو یه حرکت انتحاری کل پستای سه ماه اخیر رو خوندم.
جالبه... اینو از بلاگ خودت با بلاگ من مقایسه کن.
بعد ماجرای عکسش رو می گم.

http://insidechronicle.blogspot.com/2007/07/holy-shares.html
http://mmandn.blogfa.com/post-28.aspx