جمعه، آذر ۰۳، ۱۳۸۵

نقاب زیبا

راستش ما یه زمانی یه وبلاگی رو دوست داشتیم که خیلی هم خوب مینوشت.اما از اونجائی که همه چی میگذره الان دیگه از اون خبرا نیست.خلاصه تازه گیها اقبال یاری کرد که ما تمثال مبارک نویسنده مورد علاقه مون رو زیارت کنیم.راستش رو بخوایید با دیدنش یه لحظه احساس کردم که از تو منجمد شدم.کسیکه اون همه ادعای عشق و حال و خوشگذرانی و عاشقان و خاطرخواه های در به در و ... میکرد چنان بود که به دختر همسایه ما سه هیچ باخته بود و اگه تو خیابون میدیدمش و بهم پا میداد من رومو میکردم اونور!.بعله اینجوری بود که فهمیدم اونهائی که میگن اول ببین کی میگه بعد ببین چی میگه زیاد هم بیراه نگفتن
پانوشت:نیکول شرزینگر.........دوست دارم

هیچ نظری موجود نیست: