چهارشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۶

به طرز مایوسانه ای نیازمند

با اینکه سعی میکنم هر چه کمتر و کمتر متعصب باشم اما باز هم آدم می بینه که بالاخره یه جائی هست که نمیشه سازش کاری کنی و باید محکم سر جات وایسی.گاهی موقعها جز توبه و انقلاب و مرگ راه دیگه ای نیست...
پانوشت:عشقبازیهای من و رادیاتور اتاقم هرگز به پر حرارتی این روزها نبوده!

۷ نظر:

ناشناس گفت...

عشق فقط عشق رادیاتوری !

ناشناس گفت...

گرمه نه؟

ناشناس گفت...

اون یکی رادیاتور چطوره؟
ضد یخ ریختی
من که با پتو و متکا میسازم

ناشناس گفت...

آقا فقط موقع دخول مراقب سر چیزت باش که یه وقت به چیز نره
آخه داخلش زیادی گرمه نسبت به چیز ، اونجای چیزا!

ناشناس گفت...

masalan kojaha ?

ناشناس گفت...

رادیاتور چیزیه که من ازش بی بهرم کاملا. اگرم داشتم اصلن مسائل خوصوصیمو باهاش تو جمع بازگو نمیکردم.

ناشناس گفت...

vaghan azat entezare in yekio nadashtam !!! ghahtie mage ?