چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۵

مسجد خفتگان

در حوالی میدان انقلاب تهران که یکی از شلوغترین جاهای تهران هم هست اوون گوشه موشه ها یه مسجد جمع و جور و کوچولوئی هست که اسمش مسجد خفتگان سید الشهداست که البته و جه تسمیه اش رو بعدا خدمتتون عرض میکنم.این مسجد در نوع خودش مسجد متفاوت و خاصیه البته نه بخاطر معماریش که اصلا تعریفی نداره و نه بخاطر مثلا فضای معنویش بلکه بخاطر کاربردی و بدرد بخور بودنش.این مسجد یه ورودی خیلی فقیرانه و محقر داره که به یک دو راهی ختم میشه:یک دستشوئی که در زیر زمین قرار داره و بسیار سخاوتمندانه حتی کار کفار را هم راه میندازه و یک شبستان که در طبقه اول قرار داره.در ضمن توی حیاط محقرش هم احتمالا نه جائی برای حوض ساختن بوده و نه پولی خلاصه بعد از دستشوئی اگه خدا نکرده پایهء نماز بودین میتونین وضو رو هم بزنید تو گوشش و راهی شبستان بشید و آنجاست که متوجه وجه تسمیه این مسجد میشید: خیل عظیمی از خفتگان و بی پناهان رو مشاهده میکنید که از گوشه های شبستان شروع میشن و تا نزدیکیهای محراب پیشروی میکنند و شاید یک چیزی حدود یک دهم تعداد این خفتگان هم در حال عبادت و نماز خوندن هستند البته کسی حالشو نداره که این مسجد رو بنام خفتگان سید الشهدا صدا کنه اگه عده معدودی هم اسم این مسجد رو بدونن اونرو با همون نام سید الشهدا میشناسن.خلاصه این مسجد خیلی مسجد رله و با حالیه مسجدی که با توجه به موقعیت مکانیش میتونست واسه خودش یه مسجد جامع باشه بی سر و صدا به خدمت به خلق مشغوله.با هر تیپ و قیافه ای هم که بری تو کاری به کارت ندارند;یادمه یک بار یه دختر اونجوریه هم اومده بود بی سر و صدا تو سرسرای مسجد پناه گرفته بود.خلاصه پیش خودم گفتم شاید خدا همین مسجد درب داغون رو از صد تا مسجد جامع هم بیشتر دوست داشته باشه
تکلمه:راستی سنگ قبر من هم تو همین مسجده اگه گذرتون به اون طرفها افتاد دستتون رو یکی از سنگهاش بذارید و یه فاتحه ای هم واسه ما که از اهل قبوریم قرائت کنید.دم شما گرم

هیچ نظری موجود نیست: