پنجشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۶

بازبینی انتقادی یوسف و زلیخا

خب اینکه هی از از یوسف بابت دست رد زدن به سینهء!! زلیخا تعریف میکنن به نظرم کاملا بی مورد و بچه گانه اس . در یک بازبینی منطقی شرایط می بینیم که یوسفی که یه عمری در کنعان وردست بابای پیغمبرش عینهو بچه مثبتها زندگی کرده بوده چطور می تونسته در یک برخورد ناگهانی با زن برهنه ای به زیبائی زلیخا کاری صورت بده؟ والا اونکه پسر پیغمبر بوده خیلی از اون زرنگتراشم در مواجهه با چنین فرصتی کپ میکردن, تازه اینم داشته باشید که زلیخا شوهر داشته( بعد 2500 سال هنوز که هنوزه این قضیه واسه اهلش تابوئه) و شوهرش ارباب قدر قدرتی بوده به اسم عزیز مصر! در نتیجه اینکه یوسف هیچ هنری نکرده بوده! قصهء یوسف به نظرم فرازهای بسیار بهتری داره که از اونها میشه به بریده شدن دست زنها بر اثر دیدن یوسف یا قضایای تعبیر خواب اشاره کرد و تاکید بر قسمت مذکور بیشتر حکایت از حشری بودن اهل فن داره به نوعی!
پانوشت:راستی فکر کنم شوهر خالمو دیدم تو خیابون, با بابام عینهو کارد و پنیرن و سر همین تو 10 سال گذشته یکبار اونم در حد 3-4 دقیقه بیشتر ندیدمش. تو خیابون داشتیم از کنار هم رد میشدیم که یه نگاه سریع به هم انداختیم, قیافهء اون حسابی داغون بود و قیافهء من از اون داغونتر. اما خب تو چشمامون یه چیزائی بود که ما رو به گذشته های خیلی دور حوالت میداد

۱ نظر:

ناشناس گفت...

khob man fekr mikonam yosof aslan nemidoneste zan chie :D