یکشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۴
دعا
خدایا!کامنت های بیشمار نصیب این وبلاگ بنما تا رکورد این "تپش کور" را بزنم
خدایا!تمهیدی بیندیش تا هر چه مینویسم مورد پسند دیگران قرار گیرد
خدایا!از انجائی که اگه کسی بهم توجه نکند میمیرم پس وبلاگ مرا پر طرفدار بفرما
خدایا!کمکم کن اگه خواننده ای ندارم تا دروغهای راستم را بخونه لااقل به خودم دروغ نگویم
خدایا!اگر میخواستم این پست ها رو برای دل خودم بنویسم که دیوانه نبودم اینهمه به خودم زحمت بدم پس مرحمتی بنما
خدایا!وبلاگ مرا از گزند خوانندگان دانمارکی حفظ بفرما
الهی آمین
از یاد رفته
یادمه وقتی که دو سه سال پیش اخبار ساخت فیلمی با شرکت نیکی کریمی و محمدرضا فروتن رو شنیدم با عکسهائی که بعدا ازش دیدم فکر میکردم با یه فیلم هنری خوش ساخت طرف باشیم حال آنکه این فیلم به هیچ وجه پاسخگوی آن انتظارات نیست بیخود نبوده که در این چند دورهء اخیر جشنواره فجر توی هیچ بخشی راهش ندادند
داستان:داستان فیلم در هموون ده دقیقهء اول فیلم روایت میشه زنه چون شوهرش توی این جزیره(همون کیش بابا!) اونو تنها به حال خودش رها کرده و همش سرش به کار گرمه شوهرشو رها میکنه و میره آمریکا درس بخونه(بدوون اینکه طلاق بگیره!) حالا بعد از ده سال برگشته تا پوز شوهرش رو بزنه بعد از این ده دقیقه آقای کارگردان که فکر میکرده اند اینگمار برگمان تشریف دارند سعی کرده اند با تکرار هموون حرفهای ده دقیقهء اول از نظر حسی روی فیلم کار کنن که نتیجه بطرز ناجوری خسته کننده شده
مضامین درونی:مثل اینکه این این فیلم میخواسته واسه خودش یه پا لارنس عربستان هم باشه زیرا در کنار این قصهء عاطفی یه داستان در مورد بازیهای سیاسی و جنگ قدرت هم تعریف می کنه .هر چند کل فیلم شکست خوردس اما انصافا در هم تنیدگی این دو مضمون نسبتا خوب انجام شده در ضمن با اینکه فیلم در راجع به شروع اصلاحات صحبت میکنه (که همه میدونن آخرش چی شد)و همین باعث کهنگی فیلم شده اما جالبه که فیلم یه جورهائی پیش گویانه هم از آب در اومده و اونجائی که میگه"دورهء هر کسی یه روز تموم میشه" قابل اعتناست
تیکه های سکسی:نیکی کریمی سیگار میکشه,بیلیارد بازی میکنه,یه جا که دستش زخم میشه فروتن دستشو میبنده,میره تو دریا شنا میکنه(با لباس البته!),یه جام آخر شب که فروتن میخواد بره خونهء خودش بهش میگه همینجا بمون بعدشم لامپا خاموش میشه(جوون!)بازم بگم؟
باقی قضایا: موسیقی فیلم خیلی خیاره فیلم رو از اونی که بوده کلی خسته کننده تر هم کرده
شخصیت فروتن یه جورهائی آدمو یاد غلامحسین کرباسچی می اندازه
فیلمی که دو تا بازبگر معروف داره عکسهاشم تقریبا خوبه حداقل میتونست یه پلاکارد و پوستر خوشگل داشته باشه اما از این جهت هم در حق خودشون خیانت کردن
- آدم باید خیلی خوش شانس باشه که فیلم اوولش رو با این بازیگرها بسازه اما چه فایده
- فروتن اوون موقع که به همهء فیلمها جواب رد میداد به این فیلم جواب مثبت داد معلومه که تو محاسباتش دچار اشتباه شده
زیگی

زیگی,اسمش زیگیه
من دیوانهء اون هستم
اون پسریه که شبیه هیچکس نیست
اما من عاشقشم,این تقصیر خودم نیست
حتی اگه بدونم
که اون هرگز منو دوست نخواهد داشت
زیگی,اسمش زیگیه
من دیوانهء اون هستم
دفعهء اولی که دیدمش
خودمو تو خیابان به آغوش اون انداختم
من به سادگی یهش گفتم
که بهش احتیاج دارم
اون موقع ساعت چهار صبح بود
من تنها بودم و احتیاج داشتم
که با کسی صحبت کنم
او به من گفت بیا بریم و با هم قهوه بخوریم
و ما برای همدیگر قصهء زندگی مونو تعریف کردیم
با هم گریه کردیم,باهم خندیدیم
زیگی,اسمش زیگیه
اون تنها دوست منه
تو سرش فقط موسیقیه
اون توی یک بوتیک صفحه های موسیقی می فروشه
میتونم بگم که اون در یک کهکشان دیگه زندگی میکنه
هر شب اون منو برای رقص می بره
به جاهای خیلی خیلی هیجان انگیز
جاهائی که اون رفقای زیادی داره
اره,من میدونم که اون پسرها رو دوست داره
من باید خودمو متقاعد کنم
که سعی کنم اونو فراموش کنم... اما
زیگی,اسمش زیگیه
من دیوانهء اون هستم
اون پسریه که شبیه هیچکس نیست
اما من عاشقشم,این تقصیر خودم نیست
حتی اگه بدونم
که اون هرگز منو دوست نخواهد داشت
از ترانه های سلن دیون
جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۴
صفر زنی های جعفر پناهی
جوایز کسب شده توسط فیلمهای جعفر پناهی
http://www.imdb.com/name/nm0070159/awards
شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۴
چهارشنبه سوری

برای منی که "شهر زیبا"ی اصغر فرهادی رو یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر میدونم تقریبا قابل پیش بینی بود که فیلمی که فرهادی با هدیه تهرانی و حمید فرخ نزاد میخواد بسازه به فیلم خیره کننده ای تبدیل بشه وخوشبختانه این فیلم همانطور هم هست.این فیلم به طرز خیره کننده ای واقع گراست بطور مثال کافیه یه نگاهی بندازید به صحنه های اولیهء ورود دختر به خانه مزده که بر خلاف اکثر فیلمهای اینچنینی که کاراکترها که به جای صحبت با یکدیگر در واقع به تماشاگر اطلاعات می دهند ما زیاد از حرفهای مزده و شوهرش سر در نمیاریم البته بازیهای بسیار خوب هر چهار بازیگر اصلی(تهرانی,فرخ نزاد,علیدوستی و بهرام)به واقعی تر شدن فیلم بسیار کمک کرده مخصوصا هدیه تهرانی که اینجا در نقش فرو نرفته بلکه اساسا به خود نقش تبدیل شده, این اضطراب دائمی و اون بغضهائی که تهرانی در این فیلم اجرا میکنه اگه در سینمای ایران بی نظیر نباشه کم نظیره البته نقش مزده بسیار خوب هم نوشته شده بطوریکه میشه گفت این جایزه ئی که بخاطر این فیلم گرفت(و جوایزی که از این به بعد خواهد گرفت) همونقدر به خاطر فیلمنامه اس که بخاطر بازی تهرانی. در واقع مظلومیت وتنهائی عمیق این کاراکتر به حدیه که تماشاگر رو از نظر حسی زیر بار خودش له میکنه. فیلمبرداری حسین جعفریان هم که اساسا از فیلمبرداران صاحب سبک در عرصهء سینمای اجتماعیه به شدت با حال و هوای رئالیستی کار همخوانی داره قدرت جعفریان مخصوصا در صحنه های داخلی اپارتمان که از تاریک شدن این صحنه ها جلوگیری کرده کاملا مشهوده کافیه این صحنه ها رو با صحنه های مشابه (مثلا در دیشب باباتو دیدم ایدا)مقایسه کنید تا متوجه ظرافت کار بشید.برای هر چه واقعی تر شدن کار از موسیقی فقط در ابتدا و انتهای کار استفاده شده که تمهید هوشمندانه ای بوده. و در نهایت "چهارشنبه سوری " فیلمیه که سعی میکنه با نگاهی نسبی گرایانه و از جایگاهی خدای گونه به شخصیتهاش نگاه کنه و از مقصر جلوه دادن انها (با اینکه مقصرینی هم وجود دارند) خود داری کنه.
http://www.iranactor.com/FILMS/1384/4shanbe_Soori.htm
اکبر

حالا که همه چی تموم شده.....حالا که خطر بیخ گوشمونه......من همش به یاد اکبر میافتم .....پیش خودم فکر میکنم ......شاید اگه اکبر اومده بود الان همه چی درست بود.......اما من خودمم به اکبر رای ندادم............چون فکر میکردم برگشتن اکبر یعنی اینکه ما هیچکسو نداریم که رئیس جمهور بشه...........فکر میکردم اگه بیاد دوباره فضای سیاسی اجتماعی رو می بنده...........البته همون موقها فهمیدم که قصد انجام چنین کاری رو نداره................منتها اگه اینو شک داشتم اینو مطمئن بودم وضع این اقتصاد دولتی کم بازده فعلی با اومدنش هیچ تکونی نخواهد خورد و هشت سال دیگه به همین منوال خواهد ماند..............البته اکبر یه کار عالی میخواست بکنه اونم برقراری رابطه با امریکا بود.............کاریکه فقط اون میتونست بکنه...................اما من فکر میکردم اینکه اول اقتصاد مملکت از داخل درست بشه مهمتره...............اتفاقا همون کسیکه من میخواستم رئیس جمهور شد.........اما یه بد شانسی هسته ای همه چیزو خراب کرد.........البته من از رائی که دادم پشیمون نیستم.................ولی پیش خودم فکر میکنم که اگه انهائی که نیومدن رای بدن اومده بودن شاید..........................گذشته ها گذشته
پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۴
حکایت عذاب وجدان دائمی آدمی
اکران جدید و باقی قضایا
سهشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۴
سرآغاز
این وبلاگ را با نام خدا آغاز کردیم تا خداوند در تمام شئون ناظر بر اعمال ما باشد اما این مطلب را بیشتر به هدف از نوشتن این وبلاگ اختصاص میدهم .اینجا برای من مکانی است برای گفته هائی که کسی را برای شنیدن آنها یافت نمیکردم و در حقیقت شاید برای من مرحلهء بسیار مهمی باشد زیرا با اینکار بخش عظیمی از ناخود آگاه خودم را به دیگرانی عرضه میکنم که خودم نیز تصور درستی از برخورد انها ندارم.اما راجع به اینکه چی میخوام اینجا بنویسم باید بگم که صرفا همان مطالبی که بهشون فکر میکنم و عقیدمه و سعی میکنم که مثلا برای جلب توجه و غیره دست به کاری نزنم امیدوارم گوشهایی برای شنیدن این قضایا یافت شود انشاءالله . ا